پله نوردی رادمان فضول
سلام شیطون مامان. رفته بودیم مهمونی که این عکسها رو گرفتم. اونجا یه لحظه آروم نداشتی . دست به همه چی میزدی. جالب اینجاست که دیدی صاحب خونه قندهاشو از کجا برداشت. ما که مشغول صحبت بودیم رفته بودی تو آشپزخونه در کابینت قند ها رو باز کرده بودی و از توی قندون قند برداشته بودی !!!!!!! ای فضول مامان. بعدم مدام میخواستی از پله ها بالا بری. من و بابا حریفت نشدیم. خلاصه رفتی بالا و واسه پایینی ها دست تکون دادی و یکم جیغ و بدو بدو .... بعدم که میخواستی بیای پایین از 2 متری دراز کشیدی . هرچی میرفتی به پله ها نمیرسیدی و نِقش رو سر من می...
نویسنده :
مامان رادمان
10:54