رادمانرادمان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

پله نوردی رادمان فضول

      سلام شیطون مامان. رفته بودیم مهمونی  که این عکسها رو گرفتم. اونجا یه لحظه آروم نداشتی . دست به همه چی میزدی. جالب اینجاست که دیدی صاحب خونه قندهاشو از کجا برداشت. ما که مشغول صحبت بودیم رفته بودی تو آشپزخونه در کابینت قند ها رو باز کرده بودی و از توی قندون قند برداشته بودی !!!!!!!    ای فضول مامان.  بعدم مدام میخواستی از پله ها بالا بری. من و بابا حریفت نشدیم. خلاصه رفتی بالا و  واسه پایینی ها دست تکون دادی و یکم جیغ و بدو بدو .... بعدم که میخواستی بیای پایین از  2 متری دراز کشیدی  . هرچی میرفتی به پله ها نمیرسیدی و نِقش رو سر من می...
11 آبان 1391

سالگرد عقد

  دلت آبی تر از دریا عزیزم   به کامت گردش دنیا عزیزم   الهی دائما چون گل بخندی   بهارانت خوش و زیبا عزیزم.....     امروز مطالب پستم مطعلق به شوهر عزیز و مهربونمه... عزیزم سالگرد قمری عقدمون مبارک .  امروز سالگرد عقدمون، مصادف با ازدواج حضرت علی (ع) و فاطمه (س) هست.   فرهادم :    با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم. عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم. با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم. همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم. همسنفت نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم. و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فر...
10 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد